شاعر جوان

آرزوهای یک شاعر

شاعر جوان

آرزوهای یک شاعر

شعر"پایان روزهای سخت"

این شعر را به معلم ادبیات سال سوم دبیرستانم جناب آقای مهدیه تقدیم می کنم.(دبیرستان شاهد صافی اصفهان)

شهپر تیر عشق تو باد بهار آورد 

مرهم قلب خستگان،سوز و قرار آورد


پنجه ی دیو سردی از صولت باغ بشکند

نخوت باد دی چنین بر سر دار آورد


دل تبه از جفای غم ،جان سیه از نوای دم

خوش خبر از سپیده دم، لاله عذار آورد


جور خزان به سر رسد،ناوک جان به در رسد

نکهت عشق بررسد،خواجه سوار آورد


نغمه ای آتشین نفس ،بردل بیدلان قفس

ساغر قلب بوالهوس ،سوی دیار آورد


سبزه برآید از چمن،غنچه درآید از سمن

غرقه ی حلم یاسمن،روی نگار آورد


خون ز دوچشم خون فشان،ازثقفی نیمه جان

بادصبا زکوی جان گردو غبار آورد

نظرات 3 + ارسال نظر
تینا جمعه 7 شهریور 1393 ساعت 14:03

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

دویار زیرک و از باده ی کهن دومنی
فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی

من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی

افسانه جمعه 7 شهریور 1393 ساعت 14:02

برو تو کار شعر نو دل آدم میگیره

باسلام از اینکه نظر خود را ارایه کردید ممنونم .شعر نو هم دارم انشاالله در آینده آنهارا هم در وبلاگ قرار می دهم

زبان بریده جمعه 7 شهریور 1393 ساعت 14:01

خسته نباشید .فک کنم برای یک شاعر جوان بسیار خوبه به امید سرودن اشعار بیشتر

نظر لطف شماست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.